فرایند حذف افراد مهم از زندگی

من، تاریخ تولدِ هیچکس رو یادم نمی‌مونه [جز مامان]. تاریخ تولدِ بقیهٔ افرادِ «مهمِ زندگی» رو توی تقویم علامت می‌زنم و تقویم هم هرسال چند روز قبل از هر تولد، آلارم می‌ده و یادآوری می‌کنه که «تولدِ فلانی سه روزِ دیگه‌ست». تعداد این اسامی هر سال بیشتر میشه و من هیچ اسمی رو از تقویم حذف نمی‌کنم. هرسال، تقویم روز تولدِ افرادی رو بهم یادآوری می‌کنه که دیگه عضوی از دایرهٔ زندگیِ من نیستن. بعضی‌هاشون سال‌هاست رفتن و تنها چیزی که ازشون باقی مونده، «یه تیک» توی تقویمه و این فرایندِ حذفِ افرادِ مهم و حیاتی از زندگی، چقدر عجیبه. آدمایی که روزی چهرهٔ زندگی رو بدونِ اون‌ها متصور نبودیم و حالا ایام می‌گذرن و فقط با یادآوریِ تقویم، اون هم چند روز قبل از تولدشون، لحظه‌ای به یادشون میفتیم و، تمام.

 

خرید طلای آبشده

جنگل های مازندران

جنگل‌های مازندران را دیده‌ای عزیزِ من؟ می‌نشینی پای درخت و چشم که به هم میگذاری مِه تو را در خودش حل می‌کند. شهر مثل مه که جنگل‌های مازندران را می‌بلعد هوای مرگ دارد. ترسی ناشناخته مثل سرمای سگ‌کشی -که دیگر آن هم از زمستان‌هامان طلاق گرفته- زیر پوست روحم نشسته. به دختر جوانی شبیه شده‌ام که از تاریکی می‌ترسد و یک‌بار هم دزدی با موتور از پشت‌ خِفتش کرده و حالا هم از تاریکی و هم حتی از صدای موتورها فرار میکند‌. صدای موتورِ من، نفس آسوده و نگاهِ بی‌تشویش است. آن‌ها در فرار و من در تلاش. خنده‌هام استخوان‌نگرفته سِقط میشوند عزیزِ من و قهقهه‌هام مدتی‌ست کوچیده‌اند. به دوره‌ای نزدیک میشوم که تأسف‌هام مخلوط میشوند؛ به دوره‌ای که جوانی‌ام گذشته اما پیری‌ام فرا نرسیده. هرچه به آینده نزدیک میشوم گذشته را بیشتر میکاوم، حال آنکه در گذشته هم طنابی برای نجات و سطل آبی برای رفع عطش نداشته‌ام. «دردی مثل خوره وجودم را می‌خورد» که‌ نمیدانم کجاست و چیست و چرا. همه‌ از عاشق بودن میترسند عزیزِ من. حتی دیگر کسی به کسی نمیگوید «عزیز من» و اگر میگوید میترسد و دلهره میگیرد و میگذارد و میرود. عشق وجود ندارد عزیز من. نیست. و این غمگینم میکند. اصلا تو بگو عشق چیست؟ میدانی؟ تو که علوم‌طبیعی خوانده‌ای به من پاسخ بده چیزی که من «نگاه اسرارآمیز» نام میگذارم آیا توهمی تلخ نیست؟ آیا رومانتیزم توهم و گنداب و تخیل نیست؟ اگر نیست، پس کو؟ اگر هست، سعدی چه میگوید «تو بدین هر دو چشمِ خواب‌آلود/چه غم از چشم‌های بیدارت؟». آه. من غلط کردم که برای اولین تولدم کتاب شعر طلب کردم. بن کتاب دانشگاه را حرامِ شعرهایی کردم که فقط شیوه‌های جدید درد کشیدن را به من آموختند. شعر، نداشته‌هامان را از زوایایی بدیع به ما نشان داد که از زوایایی بدیع حسرتشان را بخوریم. با من حرف بزن عزیزِ من. به من با نگاه اسرارآمیزِ چشم‌های محشرت نگاه کن. برای من شعر بخوان. با من حرف بزن. اصلا لای یک روزنامه باطله را باز کن و از میانهٔ یکی از سطور شروع به خواندن کن. اجازه بده صدات را بشنوم. حاا من خوب نیست عزیزِ من. فضای خالیِ بین شانه‌هام را با تنت پر کن؛ فضای خالی لای انگشت‌هام را با انگشت‌هات. بگذار خیال کنیم حفره‌های عمیقِ دلمان وجود ندارند. من را تنگ در آغوش بفشار، روی نوک پنجه‌هات بایست و زیرِ گوشم پیش‌بینی وضع هوای آینده را زمزمه کن.

 

خرید طلای آبشده 

انتشار عکس رسایی با خانواده اش

حالا که عکسای رسایی و خانواده‌ش توی رستورانِ لاکچریِ برج میلاد پخش شده، فرهیختگانِ توییتر و عدالتخواهای توی خونه نمی‌خوان با ضرب و تقسیم به ما بگن که با هزینه‌‌ی غذا خوردن توی لاکچری‌ترین رستورانِ تهران چندتا فقیر رو می‌شد سیر کرد؟ نمی‌خوان بگن مسئولینِ نظام باید مثل مستضعفین زندگی کنن؟ نمی‌خوان بپرسن رسایی این پولا رو چجوری با شغلِ دولتی درمیاره؟ رسایی فاسد و دزد و اشرافی و اصلاح‌طلب و رانتی نیست؟ حرفی، حدیثی، نقلِ قول از امامی، نامه‌ به مالک اشتری، هیچی نداشتید؟ سکوتِ محض؟ این از همون داستان‌هایی نیست که با تمسک بهشون سال‌ها به رقباتون دروغ بستید؟

 

نوید خوشنام

 

بعد از ریاست جمهوری ترامپ

ترامپ با کمکِ جریاناتِ ملی‌گرا، مذهبی و ضدجنگ، با اختلافِ آرای بسیار زیاد رئیس‌جمهور شده؛ و‌ چون چنین موضعِ ضدجنگی در سیاستِ آمریکا، که واقعاً تحتِ سلطه‌ی لابی‌های اسرائیلی اداره می‌شه، کم‌‌سابقه‌‌ست، سرویس‌های امنیتی با خبرسازی‌هایی مثل «خنثی شدنِ نقشه‌ی ترورِ ترامپ توسط سپاه» و «پهپادهای عظیم‌الجثه‌‌ی ایرانی در سواحل آمریکا»، قصد داشتن برای حمله به ایران توجیهاتی ایجاد کنن و با اون بهانه‌ها ترامپ رو تحتِ فشار قرار بدن که طبقِ خواسته‌ی اسرائیل با ایران واردِ جنگ بشه.

اتفاقی که افتاد: پزشکیان در مصاحبه با یکی از رسانه‌های جریانِ اصلیِ آمریکا، صرفاً به زبان اعلام کرد که ما قصدِ ترورِ ترامپ را نداریم و حتی با رعایت شروطی، با آمریکا مذاکره هم می‌کنیم. بلافاصله عراقچی هم این صحبت‌ها رو در یک مصاحبه‌ی بسیار خوب تکمیل کرد. با همین دو مصاحبه، کل پروژه‌ی خبریِ یک‌ماهه‌ی یهودی-امنیتی‌های دیپ‌استیتِ آمریکا خنثی شد.

🔻 یکی از وظایف سیاستمدارِ هوشمند اینه که بتونه تصمیماتی بگیره که با حداقلِ هزینه، سایه‌ی تهدیدات رو از کشور دور نگه داره. برای رسیدن به چنین هدفی گاهی لازمه تل‌آویو رو با موشک‌های سنگینِ هایپرسونیک موشکباران کنی و گاهی هم فقط لازمه در یک نقطه‌ی صحیح، از جملاتِ دقیق استفاده کنی. در حالی‌ که دولتِ ایران تمام‌قد و چشم در چشم، اراده‌ی انسانِ ایرانی رو به آمریکا و اسرائیل تحمیل کرده، چه چیزی کم‌هزینه‌تر از یه مصاحبه که در سیاستِ داخلی آمریکا اثرگذاره، اما در عمل ریسکِ خطر رو از مرزهای ما دورتر می‌کنه؟ با تمرکزی که دولت روی بریکس و رابطه با چین و روسیه و کشورهای همسایه گذاشته، از پزشکیان می‌پذیرم که با کلام، به مالیات‌دهنده‌ی آمریکایی فرصت بده رئالیست باشه و از فاجعه‌ی جنگ با ایران دور بمونه. طبیعتاً منتقدِ دولت یا طرفدارِ رقبای دولتِ حاضر بودن، نباید باعث بشه وقایع رو تک‌بعدی نگاه و تحلیل کنیم.

 

نوید خوشنام

کادوی مادر

سرِ مادّیاتِ کادوی مادرش داره بحث می‌کنه با من. میگم وقتی یه شاخه گل، یا یه روسریِ رنگِ خُنثی که بتونه با لباسای مختلف سِت کنه، یا حتی یه مَلاقه‌ی باکیفیت برای مامانت بخری و شکلِ خوشحال شدنشو ببینی، متوجه می‌شی برای این موجودات، و فقط همین موجوداته که هیچ نوع از کمّیتی اهمیت نداره. پدرت که با یه لبخندت هم دو روز حسّ خوب داره.‌

 

نوید خوشنام

عفو جاسوس ها

الهه محمدی و نیلوفر حامدی که به جرم جاسوسی و ارتباط با سرویس‌های امنیتیِ بیگانه محکوم هم شده بودند امروز مشمولِ عفوِ رهبری شده و آزاد شدند تا قهرمانانِ مبارزه با ظلم، نمونه‌ی عالیِ خبرنگاری، و کاندیدهای بعدیِ نوبل صلح باشند!

فرمول ساده‌‌ای دارد: هیچ تعادلی در کار نیست. شما با حفظِ انصاف و رعایتِ تعادل محکومید به شکست و فراموشی؛ اما هر چقدر جدی‌تر به بنیان‌های نظام اسلامی ادرار کنید، رأفتِ اسلامیِ بیشتری نیز قسمتتان می‌شود! فرمول، همان فرمولِ احتساب یارانه‌ی برق و گازِ ثروتمندان است که هرچقدر استخرِ خانگیِ شما بیشتری مصرف کند، دولت هم شاباشِ بیشتری پای کنتورِ برق و گازِ شما می‌ریزد.

سربازِ صفر، با حقیرترین جرائم پشت میله‌های زندان، آینده‌ی خود را دفن می‌کند اما جاسوسِ متصل به حلقه‌های قدرت که اتفاقاً کشور را هم تا جایی که توانسته به لبه‌ی پرتگاه رسانده شاملِ رأفت انقلابی و مرحمتِ قوای سه‌گانه و رهبری قرار می‌گیرد! خوب است که اگر عدالت علوی نداریم لااقل خریتِ جمعی رهایمان نمی‌کند و در هر شرایطی تایید می‌کنیم و هورا می‌کشیم.

 

نوید خوشنام

پول خوشبختی میاره؟

من در واقع انسان‌های خیلی زیاد پولداری رو از خیلی نزدیک می‌شناسم که میگن: "پول داشتن، احساسِ بدی که نسبت به خودم و زندگیم داشتم رو خیلی بدتر هم کرد؛ چون همه‌ی راه‌هایی که ممکنه به ذهنت برسه که آدما برای رسیدن به حالِ خوب انجام می‌دن رو انجام دادم و هر عشق و حالی که فکرشو کنی رو تجربه کردم و هرچی گذشت فقط خرد شده‌تر و گمشده‌تر بودم. نمی‌دونم چی سرِ جاش نیست."
- رابطه با خدا، دل بستن و پیگیریِ یه هدف و آرمانِ بزرگ، کتابِ خوب خوندن، رفیق‌های خوب و رفاقت‌های عمیق داشتن، ورزش کردن، فاصله گرفتن از آدمای زرد و بحث‌های احمقانه و سطحی. تو اول به روانِ سالم احتیاج داری، بعد پول.

 

نوید خوشنام

تشییع سید حسن نصرالله

و نمی دانم تشنه هستیم یا مُرده،

می گویند باران هم ، زمین حاصلخیز اما تشنه را دوست دارد تا برآن ببارد و طعم زندگی را به او بچشاند،

اما اگر زمینی مُرده باشد چه؟؟؟

 

ای خدا جان را تو بنما آن مقام

کاندرو بی‌حرف می‌رویَد کلام

'

و جان انسان ها امروز، تشنه‌تراز همیشه تاریخ، تشنه زبانی است که با او هم زبان باشد؛

و چگونه می‌توان در این تشنگی یا مُردگی در انتظار زبانِ هم زبانی بود، آنگاه که زن از زنانگی خود انصراف داده است!!!

ومگر زن و مرد بودن اصلا چه ضرورتی برای حیات بشر دارد؟

قیمت طلا در اصفهان

قیمت طلا در اصفهان نسبت به سایر شهر ارزان تر بوده و البته این قیمت در تهران ارزان تر نیز می باشد. 

قیمت طلا در اصفهان را می توانید در بازار بزرگ یا بازار هنر اصفهان پیگیری بفرمایید و بپرسید.

سایت قیمت

 

سایت برای قیمت طلا در اصفهان وجود ندارد اما با شماره تلفن همراه مجموعه گلدک می توانید پیگیری بفرمایید.

تفاوت قرآن با انجیل

قرآن کلام الله است. یعنی کلام خدا. اما در انجیل یک سری تاریخ و یک سری پندها و مواضع حضرت عیسی است. به همین خاطر کتاب یهودیان را در کنار کتاب خودشان قرار دادند تا کتاب قابل قبولی باشد. صحبت بعدی تفاوت قرآن با سایر کتب آسمانی است که در بلاگ بعدی به توضیح آن می پردازیم.