شناخت انواع سنگ و ملزومات

  • ۰
  • ۰

جنگل های مازندران

جنگل‌های مازندران را دیده‌ای عزیزِ من؟ می‌نشینی پای درخت و چشم که به هم میگذاری مِه تو را در خودش حل می‌کند. شهر مثل مه که جنگل‌های مازندران را می‌بلعد هوای مرگ دارد. ترسی ناشناخته مثل سرمای سگ‌کشی -که دیگر آن هم از زمستان‌هامان طلاق گرفته- زیر پوست روحم نشسته. به دختر جوانی شبیه شده‌ام که از تاریکی می‌ترسد و یک‌بار هم دزدی با موتور از پشت‌ خِفتش کرده و حالا هم از تاریکی و هم حتی از صدای موتورها فرار میکند‌. صدای موتورِ من، نفس آسوده و نگاهِ بی‌تشویش است. آن‌ها در فرار و من در تلاش. خنده‌هام استخوان‌نگرفته سِقط میشوند عزیزِ من و قهقهه‌هام مدتی‌ست کوچیده‌اند. به دوره‌ای نزدیک میشوم که تأسف‌هام مخلوط میشوند؛ به دوره‌ای که جوانی‌ام گذشته اما پیری‌ام فرا نرسیده. هرچه به آینده نزدیک میشوم گذشته را بیشتر میکاوم، حال آنکه در گذشته هم طنابی برای نجات و سطل آبی برای رفع عطش نداشته‌ام. «دردی مثل خوره وجودم را می‌خورد» که‌ نمیدانم کجاست و چیست و چرا. همه‌ از عاشق بودن میترسند عزیزِ من. حتی دیگر کسی به کسی نمیگوید «عزیز من» و اگر میگوید میترسد و دلهره میگیرد و میگذارد و میرود. عشق وجود ندارد عزیز من. نیست. و این غمگینم میکند. اصلا تو بگو عشق چیست؟ میدانی؟ تو که علوم‌طبیعی خوانده‌ای به من پاسخ بده چیزی که من «نگاه اسرارآمیز» نام میگذارم آیا توهمی تلخ نیست؟ آیا رومانتیزم توهم و گنداب و تخیل نیست؟ اگر نیست، پس کو؟ اگر هست، سعدی چه میگوید «تو بدین هر دو چشمِ خواب‌آلود/چه غم از چشم‌های بیدارت؟». آه. من غلط کردم که برای اولین تولدم کتاب شعر طلب کردم. بن کتاب دانشگاه را حرامِ شعرهایی کردم که فقط شیوه‌های جدید درد کشیدن را به من آموختند. شعر، نداشته‌هامان را از زوایایی بدیع به ما نشان داد که از زوایایی بدیع حسرتشان را بخوریم. با من حرف بزن عزیزِ من. به من با نگاه اسرارآمیزِ چشم‌های محشرت نگاه کن. برای من شعر بخوان. با من حرف بزن. اصلا لای یک روزنامه باطله را باز کن و از میانهٔ یکی از سطور شروع به خواندن کن. اجازه بده صدات را بشنوم. حاا من خوب نیست عزیزِ من. فضای خالیِ بین شانه‌هام را با تنت پر کن؛ فضای خالی لای انگشت‌هام را با انگشت‌هات. بگذار خیال کنیم حفره‌های عمیقِ دلمان وجود ندارند. من را تنگ در آغوش بفشار، روی نوک پنجه‌هات بایست و زیرِ گوشم پیش‌بینی وضع هوای آینده را زمزمه کن.

 

خرید طلای آبشده 

  • ۰۴/۰۱/۳۱
  • علی نوربخش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی